Tuesday, October 12, 2010

يه پسر دارم شاه نداره :))

خداييش كيف نميكنيد وقتي يه روز خسته و مونده از سر كار بيايد خونه و تا در باز ميشه ببينيد پسرك با يه دسته گل و يه دوربين هندي كم روشن وايستاده و داره از شما فيلم ميگيره .ميخواد عكس العملتون رو ببينه كه وقتي دسته گل را به مامانش ميده چه حسي دارهو همزمان فيلم هم بگيره .
يه دسته گل با رزهاي قرمز و ژرورا سفيد با كاغذ قرمز و سفيد كه به گفته باباش سليقه خودش بوده . و يه كارت روش كه نوشته فقط براي تو عزيزم :))))
برديا هر از گاهي كه ديگه احساسات و محبتش خيلي قلمبه ميشه به باباش اصرار ميكنه كه برن و از گل فروشي با پولهاي خودش واسه من گل ميخره
اين براي من خيلي خيلي ارزشمنده . و خوشحالم از اين كه توي اين مملكت تونستم به پسرم راههاي ابراز محبت و نشون دادنش رو نشون بدم

Saturday, October 2, 2010

فازهاي جديد زندگي

بعد از بيش از 5 سال معطلي كه سخت ترينش از عيد امسال تا به حال بوده و هنوز هم تموم نشده دارم كم كم خل ميشم
وارد يه فاز عجيب غريب از زندگيم شدم . يه فازي كه خودم هم هنوز كشفش نكردم . يه بيخيالي مسخره كه دارم سعي ميكنم با كارهاي مفيد پرش كنم و در عين حال به روم نيارم كه چقد ر منتظرم .
واقعا سخته و هركي كه فقط اين دوره رو كشيده باشه و مثل من انقدرمشتاق باشه فقط ميتونه بفهمه كه من چي ميگم .
از ماه مرداد شروع كردم به رژيم گرفتن تا اين وزن و هيكل فاجعه رو كمي درست و درمونش كنم و خدا رو شكر در عرض كمتر از دو ماه 10 كيلو كم كردم ولي فكر نكنيد كه تموم شدهنوز هم 23-4 كيلو ديگه مونده و خوب بود . هنو زهم انگيزه هام براي لاغر شدن خيلي خيلي قويه ولي چند روزيه دوباره پام شل ميشه موقع ديدن غذاهاي خوش مزه :(
خوب بعد از اين رژيم گرفتن مه از جمله كارهاي مهم بوده از هفته ديگه قراره برم كلاس اتوكد تا برايكانادا و انجام كارهاي آفيسي آماده تر باشم و اگه نياز به اين قابليت بود اين يك يهم بلد باشم .
ديگه نميدونم بايد چه كارهاي خاصي بكنم تا بتونم اونجا يه كار ساده پيدا كنم :(
. فعلا در فاز بدي هستم و حالم خوب نيست و هيچ نشانه اي از مديكال ما بعد از 63 ماه وجود ندارد برامون دعا كنيد