Sunday, November 20, 2011

pre- migration 2

هر چی از تو این انباری میاد بیرون که خالی نمیشه . آدم نمیدونه این همه چیز چجوری تو خونه جمع شدند . سبا و نازنین و مامانم خیلی کمک کردند. اگه اونا نبودند من که خیلی سختم بود و گیج میزدم ولی دیگه تا فردا این قسمت هم باید تموم بشه . از سه شنبه گفتم که بیان برای خرید .
حالا وسط این واویلا حکم تخلیه هم اومده . ولی خوب وقتی اومده ما که داریم میریم به هر حال 
10 روز بهمون وقت داده . شاید کار ما بیش از 10 روز طول بکشه ولی دیگه تا 20 روز دیگه تمومه
ببینیم چی میشه 

Tuesday, November 15, 2011

pre- migration

مدارک رو آماده میکنم که فردا تحویل پست بدم و پاسپورتها برن برای ویزا خوردن
نکنه یه وقت گشنه شون باشه بعد از این همه وقت و تو راه بخورنش برم امشب باهاشون یه صحبتی هم بکنم قبل از رفتن که مواظب ویزاهای عزیز باشن تا برگردن پیش خودم
خونه به هم ریخته و داغونه
7 تا کارتن تا حالا برای فریت بسته شده
چمدونها یه دور بسته و دوباره باز شده و یک سری از وسابلش رفته لابلای کارتن های فریت
توی پذیرایی همه چی برای فروش آماده میشه . و این وسط کلی چیزی قاطی و پاتی روی زمین ریخته
هر سه تامون کلافه ایم از این وضعیت دلمون میخواد زودتر همه چی تموم شه و بره و بریم
ول یمن میدونم که هیچی بعد از رفتن هم تموم نمیشه
نگرانی ها و مشکلات حالا حالاها ادامه خواهد داشت و ما باید قوی باشیم
اثر قرصهای پروزاک روی من خیلی خوبه
اصلا ناراحت نمیشم . حوصله دعوا ندارم و این چیزا باعث میشه بتونم اوضاع رو تحمل و کنترل کنم