بالاخره ديروز رفتم ثبت نام برديا.البته آسونتر ازاون چيزي بود كه فكرشو ميكردم وخيلي هم ناز نكردند در حد چند دقيقه بود
تومدرسه معلم سال قبل و معاون آموزشي و مالي روديديم وبردياهم كه كمي براي اومدن به مدرسه تنبلي وبهانه گيري مي كرد به
سرعت با محيط اخت شد وكيف كرد .
خوب اينم قسمت امسال ما ست كه همينجا باشيم . و ببينيم كه براي هيچي نمي تونيم برنامه ريزي كنيم . يكي از دوستام بود وقتي بچه اولش دنيا اومد ميگفت ما دقيقا ميدونيم تاريخ تولد بچه دوممون كي هست !!!و واقعا هم همينجوري شد . انقدر كه توي زندگيشون همه چيز برنامه ريزي داشت . تاريخ مسافرتهاي تفريحي شون رو از شش ماه قبل مي دونستن . ميدونستن كه سال ديگه در محل كارشون چه ترفيعي ميگيرن . و چه اتفاقي براشون ميفته . خلاصه خيلي منظم بودن و همه چيشون هم روي برنامه پيش ميرفت
شايد چون ما از اولش اينجوري نبوديم حالا هم برامون اينجوري پيش اومده كه شديدا پا در هوا!!!! باشيم
No comments:
Post a Comment